مصطفی صابر
اتفاق جالبی دارد می افتد. اتفاقی که هرچند قابل پیش بینی بود، اما شکل بروز آن تماشایی و سرگرم کننده است. اتفاقی که البته به رسوایی و انزوای بیشتر مبتکرینش منجر خواهد شد. و آن این است: چپ غیر کارگری، ضد امپریالیستی و جهانسومی، در یک کلام قوم و خویش های "چپ" جنبش دوم خرداد، دارند سعی میکنند هویت و افق خود را به دانشجویان چپ و آزادی خواه و برابری طلب دانشگاه الصاق کنند. این از آن نمونه های جالب است که چطور دوم خردادیسم چپ میخواهد تحت لوای دفاع از دانشجویان در بند و مبارزه با جمهوری اسلامی، مهر خود را بر چپ در دانشگاه بکوبد. و در این راه البته دقیقا علیه همان چیزی که ظاهرا برای آن به میدان آمده، یعنی دفاع از دانشجویان دربند، عمل میکند. نمی شود از چپ در پوشش راست دفاع کرد. نمی شود دانشجوی چپ و آزادیخواه و برابری طلب را به یک دوم خردادیست جوان و رادیکال تقلیل داد و بعد برای آزادی اش مبارزه کرد. اولا چنین تاکتیکی حتی اگر در آن حسن نیت و صداقت باشد ساده لوحانه است و نتیجه عکس میدهد، ثانیا این دقیقا همان چیزی است که رژیم اسلامی اینهمه برای آن ماشین سرکوب و بگیر و ببند راه انداخته است. این سیاست پیشاپیش پیروزی رژیم و شکست و عقب نشینی چپ را فرض گرفته است.
ولی این شکست طلبی، که با لطایف الحیل آشنایی نیز همراه است، در واقع ناشی از تنگی قافیه فشار چپ و رادیکالیسم و سوسیالیسم است. نتوانستند شعار نه جنگ و سازش با اوضاع موجود را به مبارزه دانشجویان و 16 آذر بفروشند، حالا میخواهند در باد حملات رژیم و بگیر و ببندها و تحت لوای دفاع از آزادی دانشجویان دربند، همان سیاست را پیش ببرند. و البته اینبارهم و با رسوایی بیشتر شکست میخورند.
بگذارید صریح بگویم. روی سخن من اینجا مشخصا با کسانی چون آقای زرافشان و دوستانش است که بر طبل "جبهه متحد ضد جنگ" میکوبند. همچنین کسانی که کوشیدند شعار "نه به جنگ" و "دفاع از مدنیت" را بر 16 آذر غالب کنند که با تعرض چپ و رادیکالیسم و سرنگونی طلبی و سوسیالیسم و آزادی و برابری ناکام ماندند. ما در باره این دوم خرداد پلاستیکی در شماره های 326 تا 331 این نشریه مفصل صحبت کرده ایم. یکی یکی شعارها و طرفندها و توجیهات شان از تئوری عصا تا شعار نه به جنگ و غیره را نقد کرده ایم. اکنون باید راجع به دسته گل اخیر ایشان حرف بزنیم. و آن ارائه تصویری بغایت راست و توبه کرده از دانشجویان زندانی، تحت لوای دفاع از آنهاست. چیزی که برای مبارزه برای آزادی این عزیزان بسیار مضر و خطرناک است.
ابتدا بخاطرتان می آورم که چندی پیش اظهارات مشکوکی به آقای زرافشان نسبت داده شده بود که ایشان گویا در گفتگو با خانواده های دانشجویان زندانی گفته بوده که با رادیوهای خارجی مصاحبه نکنند و وضعیت مملکت و خطر جنگ را در نظر بگیرند و غیره. آقای زرافشان این شایعات را تکذیب کرد و همان وقت از قول خانواده های دانشجویان زندانی گفت برای جلوگیری از این شایعات اعلام میکند که تنها "سایت آزادی برابری" و "کمیته پی جویی" منبع موثق اخبار مربوط به خانواده های دانشجویان زندانی و اخبار اقدامات و فراخوان های آنهاست. اما حالا روی همان سایت و به امضای دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب و یا امضای خانواده های دانشجویان دستگیر شده مطالبی منتشر میشود که عینا همان خط "جبهه ضد جنگ" آقای زرافشان و همان راست روی های رسوا حول "نه به جنگ" و کمابیش همان چیزهایی است که ایشان تکذیب کرده بود!
بگذارید یکی نمونه مشخص بیاوریم تا معلوم شود بحث دقیقا بر سر چیست. نمونه ها بیشتر است ولی برای بحث ما فعلا همین یکی کافیست. در نامه سرگشاده به دبیر کل سازمان ملل و به امضای "دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب" آمده است:
"حتما می دانید که دانشجویان آزادی خواه ایران همواره پیشگام مبارزات علیه جنگ ، دیکتاتوری ، سلطه بیگانگان و پیشرو در پی گیری خواسته های دموکراتیک و برابری طلبانه از طریق اعتراضات دانشجویی بوده اند ، اما رژیم جمهوری اسلامی که تا کنون در برهه های مختلف برخوردهای خشونت بار و سرکوبگرانه ای علیه جریانات دانشجویی داشته است ، این بار اقدام به ربایش و دستگیری گسترده دانشجویان نموده است و تا این لحظه هیچ پاسخ قابل قبولی از دلایل دستگیری ، اتهامات و مکان نگهداری وبازداشت آنها از سوی مسئولین قضایی و سرویس های امنیتی – اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی ارائه نگردیده است."
دقت کنید (خط تاکید از ماست) تصویری که از دانشجویان در بند داده میشود چقدر غیر واقعی و تا چه حد به دوم خرداد چپ و توده ایسم آغشته است.
1) این تعبیر از "دانشجویان آزادیخواه" که "همواره پیشگام مبارزات علیه جنگ" بوده اند، تعریف کیست؟ چه کسی و چه گرایشی میخواهد دنیا را اینطور ببیند؟ مگر نه این است که برجسته ترین مشخصه دانشجویان دستگیر شده مبارزه برای آزادی و برابری و انسانیت بوده است؟ چرا "مبارزه علیه جنگ" چنین برجسته میشود؟ چرا یک "همواره" می آید که دانشجوی چپ و سوسیالیست و آزادیخواه و برابری طلب امروز را به صف نامعلوم و نا متعیین "مبارزات علیه جنگ" در آورند؟ همه میدانیم با تمام تلاشی که امثال آقای زرافشان و مدافعین "نه به جنگ" (و همینطور برادران و خواهرانشان در اپوزیسیون راست پرورژیم ، نظیر شیرین عبادی با "صلح و دمکراسی" و داریوش همایون با "دفاع از آب و خاک") به خرج دادند فقط یک اقلیت بسیار محدود از دانشجویان چپ به "جبهه متحد ضد جنگ" تمایل پیدا کردند که تازه در مقابل نقد ما و نقد واقعیت عقب نشستند. خود واقعیت هم با دستگیری های وسیع رژیم اسلامی 16 آذر را به یک جدال اساسی چپ با راست و جمهوری اسلامی تبدیل کرد. همچنانکه در شماره های قبل توضیح دادیم شعار "نه جنگ" در واقع شعار راست بود که کوشیده بود خود را در جبهه چپ جا کند و نتوانست. حالا چرا همه این دانشجویان زندانی ، درست خلاف تمایل اکثریت آنها و درست علیه کل حرکت آزادیخواهانه و برابری طلبانه وچپ و سوسیالیستی آنها، اینجا بعنوان "پیشگامان مبارزات علیه جنگ" معرفی میشوند؟
2) بدتر از مورد بالا، آن عبارت "سلطه بیگانگان" است. این دیگر چه صیغه ای است؟ کدام یک از این دانشجویان دوم خردادی و توده ای و ناسیونالیست های جبهه ملی چی بوده اند که خود را اینطور تعریف کنند؟ کدامیک از آنها بعد از خواندن کلی مارکس و لنین و حکمت حالا خود را با "پیشگام مبارزه با سطله بیگانگان" تعریف میکنند؟
این بحث سلطه "بیگانه" و "خودی"، یا دقیقتر سلطه بورژوای خودی و ملی و مترقی در مقابل امپریالیسم شیطان بزرگ و بیگانه، در همان سال 57 به گور سپرده شد. چرا این مومیایی " مبارزه علیه سلطه بیگانه" که اسم رمز کل جنبش ملی اسلامی از شریعتی و مصدق تا پدر طالقانی و خمینی و بازرگان تا توده ای و اکثریت است، چیزی که نتیجه منطقی و تجسم عملی اش همین جمهوری اسلامی و خمینی و احمدی نژاد از کار درآمد، دوباره نبش قبر میشود و به دانشجویانی الصاق میشود که مدرن تر و انسانی تر و چپ ترین ها در دنیا هستند؟ این کار کیست؟ مگر همین دانشجویان که در زندان هستند مثل صدها و هزاران دانشجوی دیگر شعار انترناسیونالیستی "یک زمین یک نژاد انسانی" بالا نبرده اند؟ کدام گرایش چپ در دانشگاه، از دانشجوی آزادی خواه و برابری طلب، چپ کارگری، چپ شورایی، چپ رادیکال، تا هر اسم دیگری که روی خود گذاشته اند، کی شعار و پرچم عقب مانده و توده ایستی "مبارزه با سطله بیگانه" را بلند کرده است؟ و یا اگر کسی این کار را کرده آیا اکثریت عظیم دانشجویان (و نه فقط چپ ها) به ریش ایشان نخندیده اند؟ پای تعریف هر کدام از این دانشجویان چپ و آزادی خواه و برابری طلب بنشینی دوساعت برایت بحث میکند که سلطه بیگانه چیزی جز ترجیح سرمایه داری خودی به بیگانه نیست. که این یعنی استثمارگر خودی گویا بهتر از استثمارگر بیگانه است! که البته خود اینهم یک اتوپی ارتجاعی چپ سنتی و جهانسومی و پوپولیستی است. که ما علیه سرمایه داری چه "خودی" و چه "بیگانه"، چه ملی و چه وابسته هستیم. شعار ما لغو سلطه سرمایه است. دانشجویی که شعار "سوسیالیسم یا بربریت" و "آزادی و برابری" را بالا برده است حالا شده است پیشگام مبارزه علیه "سلطه بیگانگان"؟
این توده ایسم و دوم خردادیسم چپ عقب مانده و بی خبر از دنیا باید خیلی دیگران را نادان تصور کرده باشد که فکر میکند در شرایطی که رژیم در قدرت جنبش اش (یعنی همین جمهوری اسلامی) به چپ و سوسیالیسم تاخته است، میتواند برود در صف قربانیان و شعار همان جنیش، شعار همان رژیم را بلند کند و بدست قربانیانش بدهد! مگر خمینی و احمدی نژاد و رفسنجانی هر روز حرفشان این نیست که علیه "سلطه بیگانه" میجگند؟ مگر در نماز جمعه هر هفته از این حرفها نمی زنند؟ چرا دانشجو آزادی خواه برابری طلب که سهل است، اصولا دانشجو را میخواهید با این صفات معرفی کنید؟ و اینهمه خیال خام و کوته نظری و نامربوطی به اوضاع از کجا می آید؟
3) موارد دیگر هم هست که به اندازه مورد بالا چنین ذق و زننده نیست. اما رنگ و بوی توده ایستی دارد. مثلا این تمایل که مبارزات فعلی دانشجویان را به گذشته و جنبش ضد استبدادی زمان شاه وصل کنیم. این آشکارا خط توده ای ها و دوم خردادی ها است که هر سال دارند با شعار "سه آذر اهورایی" زور میزنند و به جایی نمی رسند. میخواهند چپ فعلی دانشگاه را به حزب توده و فدایی و جنبش شکست خورده چپ ضد امپریالیست وصل کنند. 16 آذر فعلی سرخ و سوسیالیستی و ضد جمهوری اسلامی است. مبارزات دانشجویی فعلی نه جنبش ضد استبدادی زمان شاه (که تحت هژمونی جنبش ملی اسلامی بود) را که چپ زمان ما، یعنی چپ کارگری و کمونیستی، یعنی جنبش آزادی و برابری، جنبش قدرتمند کمونیسم کارگری در جامعه را منعکس میکند. این وصل کردن مبارزات فعلی به گذشته (آنهم با این منطق صوری که چون دانشگاه است و چون 16 آذر است) خیلی اختیاری و نادرست و در واقع حقه حقیر دوم خرداد و توده ایسم برای انکار عقب راندن چپ کارگری مسلط بر اعتراض جامعه است.
یا مثلا مورد دیگر، آن "خواسته های دمکراتیک" است که ترم معمول و مرسوم دانشجویان چپ در ایران نیست. برخی ممکن است اینرا بگویند و منظورشان آزادی های سیاسی باشد، که میتوان صرف نظر کرد. اما باید تاکید کرد که فضای حاکم بر دانشجویان چپ و حتی توده دانشجو توهمی به "دمکراسی" و "خواسته های دمکراتیک" ندارد. شعار مسلط بر دانشگاه چندین سال است که بروشنی آزادی و برابری است. آزادیخواهی چپ و کارگری و سوسیالیستی است. این گرایشات راست جامعه امروز است ، از وی ای او تا تحکیم وحدتی ها تا شیرین عبادی ها تا گنجی ها و تا جرج بوش که میکوشد جنبش مردم ایران "پرو دمکراسی" تعریف کند تا بتواند آنرا مهار زند. چپ جامعه و روشنتر از آن چپ در دانشگاه، تعبیرش از آزادی فراتر و واقعی تر از "خواسته های دمکراتیک" است.
باری حتی همان دو مورد اول کافی است تا از نویسندگان این نامه سرگشاده سوال کنیم مگر نمی شد خیلی ساده و صمیمی و واقعی به دبیرکل سازمان ملل گفت اینها که به زندان انداخته اند دانشجویند، برای آزادی میجنگند، برابری میخواهند، حقوق مسلم انسانی خود را طلب میکنند. تشکل میخواهند. میخواهند اخراج نشوند. زندان نشوند. و غیره. چرا تعاریف توده ای و دوم خردادی و راست را آنهم اینطور ناروا به این دانشجویان نسبت میدهید؟ چرا دانشجو چپ و مبارز را میخواهید با این ناشیگری به نفع "جبهه متحد ضد جنگ"ی مصادره کنید که در آن از زرافشان تا شیرین عبادی تا داریوش همایون تا چپ هایی که پرچم "دفاع از مدنیت" بلند کرده اند، همه بنوعی سازش با وضع موجود و همین "مدنیت" خودی، اسلامی و حی و حاضر را توجیه میکنند ؟ چرا تحت نام دانشجوی آزادی خواه و برابری طلب میکوشید کسانی را که برای آزادی و برابری به زندان افتاده اند چنین رسوا به جنبش "مبارزه با سلطه بیگانه" (یعنی همان جوهر مشترک کل اپوزیسیون ملی اسلامی بورژوازی ایران از توده ای ها و مصدقی ها تا روزنامه کیهانی ها) الصاق کنید؟
میدانم حتما توجیهاتی برای این راست روی آشکار جلوی ما گذاشته میشود. بگذارید از پیش به چند مورد احتمالی بپردازیم.
اولین اش این است که چون رفقای ما و بهترین فرزندان مردم در زندان هستند، پس هر گونه تلاشی برای دفاع از این عزیزان ولو دفاع راست ها ذیقیمت است. باید از آن استقبال هم کرد. به ما خواهند گفت وقتی معاون وزیر خارجه آمریکا و یا رئیس اتحادیه اروپا دستگیری این دانشجویان را محکوم کرد مگر خود شما آنرا برجسته نکردید؟ به نظر من هم هرکس با هر توجیهی که خود دارد و برای آزادی دانشجویان دربند و کلا زندانیان سیاسی مبارزه کند، باید استقبال کرد. ولی حتی در همین موارد هم اگر کسی سعی کرد مبارزه دانشجویان و مردم را مثلا به جنبش "پرو دمکراسی" تقلیل دهد، همچنانکه سالهاست داریم چنین میکنیم، جلویش در می آئیم که اشتباه میفرمائید. خیلی متشکر که به جمهوری اسلامی فشار می آورید، دستتان درد نکند. اما اینها که دستگیر شده اند خوب میدانند که برای آزادی و برابری و انسانیت مبارزه میکنند. صد پله بالاتر از دمکراسی که در عراق و پاکستان و ترکیه داریم نمونه هایش را می بینیم، توقع دارند. اما اگر کسی با امضای "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" و بعنوان نماینده دانشجویان آزادیخواه و همه دستگیر شدگان شروع کند آنها را چنین راست و عقب مانده و دوم خردادی جلوه دهد، آنوقت موضوع کاملا فرق میکند. ایشان دارد به اسم خود این دانشجویان آنها را چنین مفت و مجانی به راست هدیه میکند. باید گفت دوستان راست روی موقوف! این بساط شکست طلبی که به نفع رژیم و راست و به زیان دانشجویان است را لطفا جمع بفرمایید. شما دارید کاری میکنید که رژیم اسلامی دنبال آنست. رژیم میخواهد که چپ و آزادیخواهی و برابری طلبی را عقب براند و شما از پیش اعلام شکست کرده اید و پرچم توده ایسم و دوم خرداد را به اسم آزادیخواهی برابری طلبی بالا برده اید.
دومین توجیه میتواند این باشد که نباید چپ روی کرد، نباید خیلی رادیکال حرف زد، باید گفت این دانشجویان "علیه جنگ" و "ضد سلطه بیگانگان" بودند. باید گفت اینها ادامه همان 16 آذر ضد شاهنشاهی و ضد استبدادی بوده اند، تا مگر دل بازجوهای زندان اوین به رحم بیاید و قدرت چانه زنی با قاضی حداد و دیگر چاقوکش – قضات اسلامی بالا برود. این استدلال نیز کاملا غلط است. نزد برخی میتواند ناشی از امکان گرایی شریف و صادقانه باشد. اما نزد برخی دیگر و از جمله نویسندگان نامه سرگشاده فوق فقط یک توجیه پیش پا افتاده برای فروختن همان دوم خردادیسم و توده ایسم و شکست طلبی است. بله چپ روی نباید کرد، اما صدبار موکدتر باید گفت که راست روی آنهم چنین آشکار و بی شرم و حیا ابدا نباید کرد. این آشکارا عقب کشیدن مبارزات دانشجویی است. و عقب کشیدن مبارزات دانشجویی، کشیدن زهر رادیکالیسم آن در اوضاع فعلی، یعنی کمک به رژیم که بیشتر حمله کند. این کاملا به زیان دانشجویان در بند تمام میشود.
دانشجویانی که در زندان هستند بعلاوه صدها و هزاران نفر دیگر جنگیده اند و تحت شرایط سیاسی و اجتماعی که همه میدانیم، توازن قوای معینی را به رژیم تحمیل کرده اند. آنها سالهاست که دارند علنا پرچم آزادی و برابری و سوسیالیسم و شعارهای دیگر را بالا میبرند. باید با همین عنوان از آنها دفاع کرد و بقیه دانشجویان و کل جامعه را فراخواند که از این حق خود دفاع کنند. باید به رژیم گفت دانشجویان تظاهرات کرده اند و شعارها و خواسته های خود را بالا برده اند. حق شان است. چرا باید دستگیر بشوند؟ حق ندارید دستگیر کنید. فورا آزاد کنید! اصلا همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید. این باید خواست و مطالبه ما باشد. اما به مجرد اینکه شروع کنیم که خوب حالا این ها آمده اند گفته اند جنگ نه، سلطه بیگانه نه، اصلا اینها ادامه همانها بودند که علیه شاه می جنگیدند، فورا همان بازجو مربوطه و قاضی حداد شما را در موضع دفاعی خواهد انداخت. فشار برای عقب راندن شما را افزایش خواهد داد. بعلاوه این تاکیتک شکست طلبانه و بلند کردن علم دوم خرداد چپ تحت نام دفاع از دانشجویان زندانی اتفاقا حمایت وسیع و گسترده از دانشجویان را تضعیف خواهد کرد. ممکن است چندتا دوم خردادی را به دفاع نیمبند بکشاند، اما مردم و توده وسیع دانشجو یعنی آن چیزی که میتواند حریف رژیم بشود را زده میکند. مردم راست و شکست طلبی را خوب میفهمند و از آن فاصله میگیرند. مردم از چیزی دفاع میکنند که خواست و مطالبه آنها باشد. باید رو به جامعه کرد و گفت مردم این دانشجویان برای همان چیزهایی تلاش کرده اند و مبارزه کرده اند که خواست و آرزوی همه شماست. بیایید و فعالانه از آنها دفاع کنید. تنها چنین جهت گیری تعرضی هست که فشار بر رژیم را افزایش میدهد و مبارزه برای آزادی دانشجویان را گسترش میدهد.
در این زمینه میتوان و باید بیشتر نوشت. ولی جواب این تلاشهای مضر و بشدت تفرقه افکنانه و شکست طلبانه که به نفع جمهوری اسلامی تمام میشود فقط نوشتن نیست. باید جنبش هرچه وسیعتری برای آزادی دانشجویان دربند، کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی برپا کرد. باید بویژه در سطح دانشگاه های کشور حرکات متحد و سراسری برای آزادی فوری دانشجویان و همه زندانیان سیاسی به راه انداخت. باید فعالانه و در سطح دنیا افکار عمومی را علیه جمهوری اسلامی و جنایت هایش بسیج کنیم. باید خواهان انزوای جمهوری اسلامی در دنیا نظیر انزوای رژیم آپارتاید نژادی شویم. باید از هر سو به رژیم اسلامی تعرض کرد. باید برای برپایی یک هشت مارس وسیع و گسترده و سرخ و سوسیالیستی مهیا شد. باید علیه حجاب و آپارتاید جنسی به میدان آمد. باید انتخابات رژیم را فعالانه بر سرش خراب کرد. باید مبارزه برای آزادی و برابری و برای سرنگونی جمهوری اسلامی را گسترده تر کرد.
اتفاق جالبی دارد می افتد. اتفاقی که هرچند قابل پیش بینی بود، اما شکل بروز آن تماشایی و سرگرم کننده است. اتفاقی که البته به رسوایی و انزوای بیشتر مبتکرینش منجر خواهد شد. و آن این است: چپ غیر کارگری، ضد امپریالیستی و جهانسومی، در یک کلام قوم و خویش های "چپ" جنبش دوم خرداد، دارند سعی میکنند هویت و افق خود را به دانشجویان چپ و آزادی خواه و برابری طلب دانشگاه الصاق کنند. این از آن نمونه های جالب است که چطور دوم خردادیسم چپ میخواهد تحت لوای دفاع از دانشجویان در بند و مبارزه با جمهوری اسلامی، مهر خود را بر چپ در دانشگاه بکوبد. و در این راه البته دقیقا علیه همان چیزی که ظاهرا برای آن به میدان آمده، یعنی دفاع از دانشجویان دربند، عمل میکند. نمی شود از چپ در پوشش راست دفاع کرد. نمی شود دانشجوی چپ و آزادیخواه و برابری طلب را به یک دوم خردادیست جوان و رادیکال تقلیل داد و بعد برای آزادی اش مبارزه کرد. اولا چنین تاکتیکی حتی اگر در آن حسن نیت و صداقت باشد ساده لوحانه است و نتیجه عکس میدهد، ثانیا این دقیقا همان چیزی است که رژیم اسلامی اینهمه برای آن ماشین سرکوب و بگیر و ببند راه انداخته است. این سیاست پیشاپیش پیروزی رژیم و شکست و عقب نشینی چپ را فرض گرفته است.
ولی این شکست طلبی، که با لطایف الحیل آشنایی نیز همراه است، در واقع ناشی از تنگی قافیه فشار چپ و رادیکالیسم و سوسیالیسم است. نتوانستند شعار نه جنگ و سازش با اوضاع موجود را به مبارزه دانشجویان و 16 آذر بفروشند، حالا میخواهند در باد حملات رژیم و بگیر و ببندها و تحت لوای دفاع از آزادی دانشجویان دربند، همان سیاست را پیش ببرند. و البته اینبارهم و با رسوایی بیشتر شکست میخورند.
بگذارید صریح بگویم. روی سخن من اینجا مشخصا با کسانی چون آقای زرافشان و دوستانش است که بر طبل "جبهه متحد ضد جنگ" میکوبند. همچنین کسانی که کوشیدند شعار "نه به جنگ" و "دفاع از مدنیت" را بر 16 آذر غالب کنند که با تعرض چپ و رادیکالیسم و سرنگونی طلبی و سوسیالیسم و آزادی و برابری ناکام ماندند. ما در باره این دوم خرداد پلاستیکی در شماره های 326 تا 331 این نشریه مفصل صحبت کرده ایم. یکی یکی شعارها و طرفندها و توجیهات شان از تئوری عصا تا شعار نه به جنگ و غیره را نقد کرده ایم. اکنون باید راجع به دسته گل اخیر ایشان حرف بزنیم. و آن ارائه تصویری بغایت راست و توبه کرده از دانشجویان زندانی، تحت لوای دفاع از آنهاست. چیزی که برای مبارزه برای آزادی این عزیزان بسیار مضر و خطرناک است.
ابتدا بخاطرتان می آورم که چندی پیش اظهارات مشکوکی به آقای زرافشان نسبت داده شده بود که ایشان گویا در گفتگو با خانواده های دانشجویان زندانی گفته بوده که با رادیوهای خارجی مصاحبه نکنند و وضعیت مملکت و خطر جنگ را در نظر بگیرند و غیره. آقای زرافشان این شایعات را تکذیب کرد و همان وقت از قول خانواده های دانشجویان زندانی گفت برای جلوگیری از این شایعات اعلام میکند که تنها "سایت آزادی برابری" و "کمیته پی جویی" منبع موثق اخبار مربوط به خانواده های دانشجویان زندانی و اخبار اقدامات و فراخوان های آنهاست. اما حالا روی همان سایت و به امضای دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب و یا امضای خانواده های دانشجویان دستگیر شده مطالبی منتشر میشود که عینا همان خط "جبهه ضد جنگ" آقای زرافشان و همان راست روی های رسوا حول "نه به جنگ" و کمابیش همان چیزهایی است که ایشان تکذیب کرده بود!
بگذارید یکی نمونه مشخص بیاوریم تا معلوم شود بحث دقیقا بر سر چیست. نمونه ها بیشتر است ولی برای بحث ما فعلا همین یکی کافیست. در نامه سرگشاده به دبیر کل سازمان ملل و به امضای "دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب" آمده است:
"حتما می دانید که دانشجویان آزادی خواه ایران همواره پیشگام مبارزات علیه جنگ ، دیکتاتوری ، سلطه بیگانگان و پیشرو در پی گیری خواسته های دموکراتیک و برابری طلبانه از طریق اعتراضات دانشجویی بوده اند ، اما رژیم جمهوری اسلامی که تا کنون در برهه های مختلف برخوردهای خشونت بار و سرکوبگرانه ای علیه جریانات دانشجویی داشته است ، این بار اقدام به ربایش و دستگیری گسترده دانشجویان نموده است و تا این لحظه هیچ پاسخ قابل قبولی از دلایل دستگیری ، اتهامات و مکان نگهداری وبازداشت آنها از سوی مسئولین قضایی و سرویس های امنیتی – اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی ارائه نگردیده است."
دقت کنید (خط تاکید از ماست) تصویری که از دانشجویان در بند داده میشود چقدر غیر واقعی و تا چه حد به دوم خرداد چپ و توده ایسم آغشته است.
1) این تعبیر از "دانشجویان آزادیخواه" که "همواره پیشگام مبارزات علیه جنگ" بوده اند، تعریف کیست؟ چه کسی و چه گرایشی میخواهد دنیا را اینطور ببیند؟ مگر نه این است که برجسته ترین مشخصه دانشجویان دستگیر شده مبارزه برای آزادی و برابری و انسانیت بوده است؟ چرا "مبارزه علیه جنگ" چنین برجسته میشود؟ چرا یک "همواره" می آید که دانشجوی چپ و سوسیالیست و آزادیخواه و برابری طلب امروز را به صف نامعلوم و نا متعیین "مبارزات علیه جنگ" در آورند؟ همه میدانیم با تمام تلاشی که امثال آقای زرافشان و مدافعین "نه به جنگ" (و همینطور برادران و خواهرانشان در اپوزیسیون راست پرورژیم ، نظیر شیرین عبادی با "صلح و دمکراسی" و داریوش همایون با "دفاع از آب و خاک") به خرج دادند فقط یک اقلیت بسیار محدود از دانشجویان چپ به "جبهه متحد ضد جنگ" تمایل پیدا کردند که تازه در مقابل نقد ما و نقد واقعیت عقب نشستند. خود واقعیت هم با دستگیری های وسیع رژیم اسلامی 16 آذر را به یک جدال اساسی چپ با راست و جمهوری اسلامی تبدیل کرد. همچنانکه در شماره های قبل توضیح دادیم شعار "نه جنگ" در واقع شعار راست بود که کوشیده بود خود را در جبهه چپ جا کند و نتوانست. حالا چرا همه این دانشجویان زندانی ، درست خلاف تمایل اکثریت آنها و درست علیه کل حرکت آزادیخواهانه و برابری طلبانه وچپ و سوسیالیستی آنها، اینجا بعنوان "پیشگامان مبارزات علیه جنگ" معرفی میشوند؟
2) بدتر از مورد بالا، آن عبارت "سلطه بیگانگان" است. این دیگر چه صیغه ای است؟ کدام یک از این دانشجویان دوم خردادی و توده ای و ناسیونالیست های جبهه ملی چی بوده اند که خود را اینطور تعریف کنند؟ کدامیک از آنها بعد از خواندن کلی مارکس و لنین و حکمت حالا خود را با "پیشگام مبارزه با سطله بیگانگان" تعریف میکنند؟
این بحث سلطه "بیگانه" و "خودی"، یا دقیقتر سلطه بورژوای خودی و ملی و مترقی در مقابل امپریالیسم شیطان بزرگ و بیگانه، در همان سال 57 به گور سپرده شد. چرا این مومیایی " مبارزه علیه سلطه بیگانه" که اسم رمز کل جنبش ملی اسلامی از شریعتی و مصدق تا پدر طالقانی و خمینی و بازرگان تا توده ای و اکثریت است، چیزی که نتیجه منطقی و تجسم عملی اش همین جمهوری اسلامی و خمینی و احمدی نژاد از کار درآمد، دوباره نبش قبر میشود و به دانشجویانی الصاق میشود که مدرن تر و انسانی تر و چپ ترین ها در دنیا هستند؟ این کار کیست؟ مگر همین دانشجویان که در زندان هستند مثل صدها و هزاران دانشجوی دیگر شعار انترناسیونالیستی "یک زمین یک نژاد انسانی" بالا نبرده اند؟ کدام گرایش چپ در دانشگاه، از دانشجوی آزادی خواه و برابری طلب، چپ کارگری، چپ شورایی، چپ رادیکال، تا هر اسم دیگری که روی خود گذاشته اند، کی شعار و پرچم عقب مانده و توده ایستی "مبارزه با سطله بیگانه" را بلند کرده است؟ و یا اگر کسی این کار را کرده آیا اکثریت عظیم دانشجویان (و نه فقط چپ ها) به ریش ایشان نخندیده اند؟ پای تعریف هر کدام از این دانشجویان چپ و آزادی خواه و برابری طلب بنشینی دوساعت برایت بحث میکند که سلطه بیگانه چیزی جز ترجیح سرمایه داری خودی به بیگانه نیست. که این یعنی استثمارگر خودی گویا بهتر از استثمارگر بیگانه است! که البته خود اینهم یک اتوپی ارتجاعی چپ سنتی و جهانسومی و پوپولیستی است. که ما علیه سرمایه داری چه "خودی" و چه "بیگانه"، چه ملی و چه وابسته هستیم. شعار ما لغو سلطه سرمایه است. دانشجویی که شعار "سوسیالیسم یا بربریت" و "آزادی و برابری" را بالا برده است حالا شده است پیشگام مبارزه علیه "سلطه بیگانگان"؟
این توده ایسم و دوم خردادیسم چپ عقب مانده و بی خبر از دنیا باید خیلی دیگران را نادان تصور کرده باشد که فکر میکند در شرایطی که رژیم در قدرت جنبش اش (یعنی همین جمهوری اسلامی) به چپ و سوسیالیسم تاخته است، میتواند برود در صف قربانیان و شعار همان جنیش، شعار همان رژیم را بلند کند و بدست قربانیانش بدهد! مگر خمینی و احمدی نژاد و رفسنجانی هر روز حرفشان این نیست که علیه "سلطه بیگانه" میجگند؟ مگر در نماز جمعه هر هفته از این حرفها نمی زنند؟ چرا دانشجو آزادی خواه برابری طلب که سهل است، اصولا دانشجو را میخواهید با این صفات معرفی کنید؟ و اینهمه خیال خام و کوته نظری و نامربوطی به اوضاع از کجا می آید؟
3) موارد دیگر هم هست که به اندازه مورد بالا چنین ذق و زننده نیست. اما رنگ و بوی توده ایستی دارد. مثلا این تمایل که مبارزات فعلی دانشجویان را به گذشته و جنبش ضد استبدادی زمان شاه وصل کنیم. این آشکارا خط توده ای ها و دوم خردادی ها است که هر سال دارند با شعار "سه آذر اهورایی" زور میزنند و به جایی نمی رسند. میخواهند چپ فعلی دانشگاه را به حزب توده و فدایی و جنبش شکست خورده چپ ضد امپریالیست وصل کنند. 16 آذر فعلی سرخ و سوسیالیستی و ضد جمهوری اسلامی است. مبارزات دانشجویی فعلی نه جنبش ضد استبدادی زمان شاه (که تحت هژمونی جنبش ملی اسلامی بود) را که چپ زمان ما، یعنی چپ کارگری و کمونیستی، یعنی جنبش آزادی و برابری، جنبش قدرتمند کمونیسم کارگری در جامعه را منعکس میکند. این وصل کردن مبارزات فعلی به گذشته (آنهم با این منطق صوری که چون دانشگاه است و چون 16 آذر است) خیلی اختیاری و نادرست و در واقع حقه حقیر دوم خرداد و توده ایسم برای انکار عقب راندن چپ کارگری مسلط بر اعتراض جامعه است.
یا مثلا مورد دیگر، آن "خواسته های دمکراتیک" است که ترم معمول و مرسوم دانشجویان چپ در ایران نیست. برخی ممکن است اینرا بگویند و منظورشان آزادی های سیاسی باشد، که میتوان صرف نظر کرد. اما باید تاکید کرد که فضای حاکم بر دانشجویان چپ و حتی توده دانشجو توهمی به "دمکراسی" و "خواسته های دمکراتیک" ندارد. شعار مسلط بر دانشگاه چندین سال است که بروشنی آزادی و برابری است. آزادیخواهی چپ و کارگری و سوسیالیستی است. این گرایشات راست جامعه امروز است ، از وی ای او تا تحکیم وحدتی ها تا شیرین عبادی ها تا گنجی ها و تا جرج بوش که میکوشد جنبش مردم ایران "پرو دمکراسی" تعریف کند تا بتواند آنرا مهار زند. چپ جامعه و روشنتر از آن چپ در دانشگاه، تعبیرش از آزادی فراتر و واقعی تر از "خواسته های دمکراتیک" است.
باری حتی همان دو مورد اول کافی است تا از نویسندگان این نامه سرگشاده سوال کنیم مگر نمی شد خیلی ساده و صمیمی و واقعی به دبیرکل سازمان ملل گفت اینها که به زندان انداخته اند دانشجویند، برای آزادی میجنگند، برابری میخواهند، حقوق مسلم انسانی خود را طلب میکنند. تشکل میخواهند. میخواهند اخراج نشوند. زندان نشوند. و غیره. چرا تعاریف توده ای و دوم خردادی و راست را آنهم اینطور ناروا به این دانشجویان نسبت میدهید؟ چرا دانشجو چپ و مبارز را میخواهید با این ناشیگری به نفع "جبهه متحد ضد جنگ"ی مصادره کنید که در آن از زرافشان تا شیرین عبادی تا داریوش همایون تا چپ هایی که پرچم "دفاع از مدنیت" بلند کرده اند، همه بنوعی سازش با وضع موجود و همین "مدنیت" خودی، اسلامی و حی و حاضر را توجیه میکنند ؟ چرا تحت نام دانشجوی آزادی خواه و برابری طلب میکوشید کسانی را که برای آزادی و برابری به زندان افتاده اند چنین رسوا به جنبش "مبارزه با سلطه بیگانه" (یعنی همان جوهر مشترک کل اپوزیسیون ملی اسلامی بورژوازی ایران از توده ای ها و مصدقی ها تا روزنامه کیهانی ها) الصاق کنید؟
میدانم حتما توجیهاتی برای این راست روی آشکار جلوی ما گذاشته میشود. بگذارید از پیش به چند مورد احتمالی بپردازیم.
اولین اش این است که چون رفقای ما و بهترین فرزندان مردم در زندان هستند، پس هر گونه تلاشی برای دفاع از این عزیزان ولو دفاع راست ها ذیقیمت است. باید از آن استقبال هم کرد. به ما خواهند گفت وقتی معاون وزیر خارجه آمریکا و یا رئیس اتحادیه اروپا دستگیری این دانشجویان را محکوم کرد مگر خود شما آنرا برجسته نکردید؟ به نظر من هم هرکس با هر توجیهی که خود دارد و برای آزادی دانشجویان دربند و کلا زندانیان سیاسی مبارزه کند، باید استقبال کرد. ولی حتی در همین موارد هم اگر کسی سعی کرد مبارزه دانشجویان و مردم را مثلا به جنبش "پرو دمکراسی" تقلیل دهد، همچنانکه سالهاست داریم چنین میکنیم، جلویش در می آئیم که اشتباه میفرمائید. خیلی متشکر که به جمهوری اسلامی فشار می آورید، دستتان درد نکند. اما اینها که دستگیر شده اند خوب میدانند که برای آزادی و برابری و انسانیت مبارزه میکنند. صد پله بالاتر از دمکراسی که در عراق و پاکستان و ترکیه داریم نمونه هایش را می بینیم، توقع دارند. اما اگر کسی با امضای "دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب" و بعنوان نماینده دانشجویان آزادیخواه و همه دستگیر شدگان شروع کند آنها را چنین راست و عقب مانده و دوم خردادی جلوه دهد، آنوقت موضوع کاملا فرق میکند. ایشان دارد به اسم خود این دانشجویان آنها را چنین مفت و مجانی به راست هدیه میکند. باید گفت دوستان راست روی موقوف! این بساط شکست طلبی که به نفع رژیم و راست و به زیان دانشجویان است را لطفا جمع بفرمایید. شما دارید کاری میکنید که رژیم اسلامی دنبال آنست. رژیم میخواهد که چپ و آزادیخواهی و برابری طلبی را عقب براند و شما از پیش اعلام شکست کرده اید و پرچم توده ایسم و دوم خرداد را به اسم آزادیخواهی برابری طلبی بالا برده اید.
دومین توجیه میتواند این باشد که نباید چپ روی کرد، نباید خیلی رادیکال حرف زد، باید گفت این دانشجویان "علیه جنگ" و "ضد سلطه بیگانگان" بودند. باید گفت اینها ادامه همان 16 آذر ضد شاهنشاهی و ضد استبدادی بوده اند، تا مگر دل بازجوهای زندان اوین به رحم بیاید و قدرت چانه زنی با قاضی حداد و دیگر چاقوکش – قضات اسلامی بالا برود. این استدلال نیز کاملا غلط است. نزد برخی میتواند ناشی از امکان گرایی شریف و صادقانه باشد. اما نزد برخی دیگر و از جمله نویسندگان نامه سرگشاده فوق فقط یک توجیه پیش پا افتاده برای فروختن همان دوم خردادیسم و توده ایسم و شکست طلبی است. بله چپ روی نباید کرد، اما صدبار موکدتر باید گفت که راست روی آنهم چنین آشکار و بی شرم و حیا ابدا نباید کرد. این آشکارا عقب کشیدن مبارزات دانشجویی است. و عقب کشیدن مبارزات دانشجویی، کشیدن زهر رادیکالیسم آن در اوضاع فعلی، یعنی کمک به رژیم که بیشتر حمله کند. این کاملا به زیان دانشجویان در بند تمام میشود.
دانشجویانی که در زندان هستند بعلاوه صدها و هزاران نفر دیگر جنگیده اند و تحت شرایط سیاسی و اجتماعی که همه میدانیم، توازن قوای معینی را به رژیم تحمیل کرده اند. آنها سالهاست که دارند علنا پرچم آزادی و برابری و سوسیالیسم و شعارهای دیگر را بالا میبرند. باید با همین عنوان از آنها دفاع کرد و بقیه دانشجویان و کل جامعه را فراخواند که از این حق خود دفاع کنند. باید به رژیم گفت دانشجویان تظاهرات کرده اند و شعارها و خواسته های خود را بالا برده اند. حق شان است. چرا باید دستگیر بشوند؟ حق ندارید دستگیر کنید. فورا آزاد کنید! اصلا همه زندانیان سیاسی را آزاد کنید. این باید خواست و مطالبه ما باشد. اما به مجرد اینکه شروع کنیم که خوب حالا این ها آمده اند گفته اند جنگ نه، سلطه بیگانه نه، اصلا اینها ادامه همانها بودند که علیه شاه می جنگیدند، فورا همان بازجو مربوطه و قاضی حداد شما را در موضع دفاعی خواهد انداخت. فشار برای عقب راندن شما را افزایش خواهد داد. بعلاوه این تاکیتک شکست طلبانه و بلند کردن علم دوم خرداد چپ تحت نام دفاع از دانشجویان زندانی اتفاقا حمایت وسیع و گسترده از دانشجویان را تضعیف خواهد کرد. ممکن است چندتا دوم خردادی را به دفاع نیمبند بکشاند، اما مردم و توده وسیع دانشجو یعنی آن چیزی که میتواند حریف رژیم بشود را زده میکند. مردم راست و شکست طلبی را خوب میفهمند و از آن فاصله میگیرند. مردم از چیزی دفاع میکنند که خواست و مطالبه آنها باشد. باید رو به جامعه کرد و گفت مردم این دانشجویان برای همان چیزهایی تلاش کرده اند و مبارزه کرده اند که خواست و آرزوی همه شماست. بیایید و فعالانه از آنها دفاع کنید. تنها چنین جهت گیری تعرضی هست که فشار بر رژیم را افزایش میدهد و مبارزه برای آزادی دانشجویان را گسترش میدهد.
در این زمینه میتوان و باید بیشتر نوشت. ولی جواب این تلاشهای مضر و بشدت تفرقه افکنانه و شکست طلبانه که به نفع جمهوری اسلامی تمام میشود فقط نوشتن نیست. باید جنبش هرچه وسیعتری برای آزادی دانشجویان دربند، کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی برپا کرد. باید بویژه در سطح دانشگاه های کشور حرکات متحد و سراسری برای آزادی فوری دانشجویان و همه زندانیان سیاسی به راه انداخت. باید فعالانه و در سطح دنیا افکار عمومی را علیه جمهوری اسلامی و جنایت هایش بسیج کنیم. باید خواهان انزوای جمهوری اسلامی در دنیا نظیر انزوای رژیم آپارتاید نژادی شویم. باید از هر سو به رژیم اسلامی تعرض کرد. باید برای برپایی یک هشت مارس وسیع و گسترده و سرخ و سوسیالیستی مهیا شد. باید علیه حجاب و آپارتاید جنسی به میدان آمد. باید انتخابات رژیم را فعالانه بر سرش خراب کرد. باید مبارزه برای آزادی و برابری و برای سرنگونی جمهوری اسلامی را گسترده تر کرد.