نوید مینائی
انجمن اسلامی دانشگاه امیر کبیر اخیرا بیانیه ای صادر کرده و در مورد رفتارهای غیر اخلاقی جریانات چپ در دانشگاه تذکر داده است. البته این تذکر با تهدید و مظلوم نمایی همراه است. جریانات چپ را جریاناتی "خلق الساعه" خوانده که تعداد معدود و محدودی آن را تشکیل می دهند که با بلند کردن چند پلاکارد قرمز و با عکس های غیر واقعی می خواهند اعتراضات دانشجویی که انجمن اسلامی برپا می کند را مصادره به مطلوب کنند. چند شاهد و نمونه هم می آورد از جمله مراسم ۱۶ آذر ۸۵ و تریبون آزاد ۳۰ مهر دانشگاه امیرکبیر. انجمن اسلامی این جریانات را حامل ایدئولوژی چپ می داند و معتقد است "که حضورشان بیشتر مبتنی بر فضای مجازی وبلاگی بوده و بارها اثبات کرده اند که جز چارچوب ایدئولوژی خود به هیچ اصل اخلاقی دیگری پایبند نیستند". در ادامه نیز تهدید می کند که " انجمن اسلامی امیرکبیر امیدوار است که از این پس اخبار و گزارشات برنامه های مربوط به خود را به صورت گزینشی، وارونه و همراه با اخبار کذب و ضد و نقیض در وبلاگ ها و سایت های وابسته به جریانات چپ نبیند." و " انتظار می رود همانطور که این جریان علم استقلال فراز کرده و راه رهایی را تشکیل تشکل های مستقل دانشجویی می داند و انجمن های اسلامی دانشجویان را که اکثرا از سوی حاکمیت اقتدارگرا غیر قانونی اعلام شده اند فاقد این صفت می دانند زین پس نیز برنامه تجمعات، تریبون آزاد و غیره را به صورتی «مستقل» برگزار نمایند."
تصویری که این اطلاعیه از مبارزات و اعتراضات دانشجویان به دست می دهد بیشتر شبیه فیلم های افسانه ایی چینی ست، تا واقعیت روزمره و زنده جاری در جامعه. گویا یک عده فداکار و عاشق دموکراسی از زیر بوته سبز شده اند و در هر شرایطی از دموکراسی دفاع می کنند و عده ایی دیگر از زیر یک بوته دیگر پیدا شده اند و می خواهند مبارزات ایشان را مصادره به مطلوب کنند. ضمن اینکه این عده دوم به عده اول اتهامات سخیف و غیر اخلاقی هم می زنند، تصاویر غیر واقعی درست میکنند و کلک سر هم می کنند. اصلا انگار نه انگار گروه های فعال سیاسی وابسته به جریانات مختلف اجتماعی هستند. اصلا انگار نه انگار چپ و کمونیسم مربوط به تحرکات طبقه کارگر و اصلاحات و رفرم و قانون مداری مربوط به بخشی از جنبش ملی-اسلامی است که در حال حاضر در حاکمیت است و اتفاقا انجمن های اسلامی وابسته به آن هستند.
بر خلاف اطلاعیه مذکورهیچ کس شکی در وابسته بودن انجمن های اسلامی و دفتر تحکیم وحدت به بخش هایی از حکومت ندارد. هنوز بهترین راه پیشبرد اهدافشان را مذاکره و چانه زنی با مسئولین حکومتی می بینند. هنوز هم مشکلی با اساس جمهوری اسلامی ندارند بلکه با "حاکمیت اقتدارگرا" مشکل دارند. هنوز در قرار ملاقات گذاشتن با کروبی و منتظری و فلان آخوند عبا شکلاتی شکی به خود را نمی دهند. اگر تجمعی هم برگزار می کنند تحت فشار و تاثیر بدنه معترض دانشجویی ست که هیچ گونه توهمی به این یا آن آخوند ندارد، چرا که تاثیر مذاکره و چانه زنی را هم در مورد دانشجویان ستاره دار و هم در مورد دانشجویان زندانی پلی تکنیک و هم در دهها مورد دیگر دیده است و مهمتر از همه سیاست اصلاحات در عرصه جامعه سال هاست در مقابل گرایش چپ و سوسیالیستی، سیاستی شکست خورده است. انجمن های اسلامی با وجود گرایشات متفاوتی که حمل می کنند و علیرغم وجود نیروهای رادیکالی که بعضا در خود دارند سیاست غالبشان هنوز پیرو جنبش اصلاحات و رفرم حکومتی است. اگر هم تجمعی برگزار می کنند غالبا هدفشان فشار بر بخش "تمامیت خواه حکومت" است و نه بر کلیت جمهوری اسلامی. قانون مداری و احترام و التزامشان به قانون جمهوری اسلامی، دنبال تخلفات قانونی رقیب گشتن و حفظ کلیت رژیم از علایق و سبک کار اعتراضات این انجمن هاست. همه این شواهد هر دانشجو و هر فعالی را قانع می کند که این انجمن ها بند نافشان به بخش هایی از حکومت بند است و این برای جامعه ایی که سال هاست با انواع و اقسام مطالباتش سرنگونی حکومت را طلب می کند قابل قبول نیست. جامعه و بالطبع دانشجویان سال هاست هیچ توهمی به سیاست اصلاحات حکومتی ندارند. ولی این انجمن به دلیل حضور دانشجویان در مراسمشان هنوز خود را صاحب اعتراضات و مبارزات دانشجویان می دانند که آنهم دلیل دارد. دلیلش رانت حکومتی و چتر امنیتی است که تجمعات این انجمن ها برای شرکت کنندگان در آن دارد تا کنون هم دانشجویان بخوبی از آن استفاده کرده و رادیکال ترین، چپ ترین و سوسیالیستی ترین مطالباتشان را طرح کرده اند. اگر یک روز تهدید دستگیری و اعدام از سر جامعه برداشته شود آن روز معلوم می شود چه کسی نماینده مبارزات و اعتراضات اجتماعی در ایران است. کسی که هنوز برای مشورت سراغ کروبی می رود یا کسی که آزادی و برابری را بی قید شرط می خواهد، کسی که خواهان پایان دادن به اعدام و شکنجه و جدا سازی جنسی ست، کسی که سوسیالیسم را در مقابل بربریت جمهوری اسلامی قرار داده است، یا کسی که نگرانی اش نهایتا حفظ همین نظام است.
انجمن اسلامی شکایت دارد که گروه های ۲۰ ، ۳۰ نفره خلق الساعه ایی که اساسا موجودیتی وبلاگی و مجازی دارند پلاکارد قرمز بلند می کنند و آنان را تهدید به بر هم زدن مراسمشان می کنند. باید به عرضتان برسانم این گروه های ۲۰ نفره خلق الساعه ایی که اساسا اینترنتی هستند و دارند تمام دانشگاه های ایران را می گیرند شیون و زاری رفسنجانی را در ۴ سال پیش و خاتمی را در ۳ سال پیش در آوردند و آنان را مجبور به اعتراف کردند که جو دانشگاهها دارد مثل سال های دهه ۶۰ می شود که هم تهدید به قتل عام های همان دهه بود و هم اعتراف به قدرت گیری چپ در دانشگاه ها. ولی نکته مهم این ست که این گروه های ۲۰ نفره از زیر بوته سبز نشده اند. این گروه ها حاصل چپ شدن کل جامعه، حاصل قدرت گرفتن مبارزات کارگران و وارد شدن کارگر به عرصه سیاست هستند. این "ایدئولوژیک بودن" که شما به چپ ها می بندید دیگران را به اشتباه نمی اندازد، چپ و کمونیسم جنبش زنده و مبارزه روزمره طبقه کارگر برای بهبود وضع زندگی و زیر و رو کردن مناسبات ضد انسانی سرمایه داریست که ادامه مبارزاتش را در دانشگاه ها مشاهده می کنیم. هیچ ۲۰ نفری نمی توانند بدون پشتوانه اجتماعی و طبقاتی این چنین در خفقان حکومت اسلامی پرچم "سوسیالیستی" بلند کنند. واقعیت اینست که اعتراضات و مبارزات دانشجویی به دنبال مبارزات طبقه کارگر کشیده می شود و از آن تاثیر می گیرد و با قدرت گیری آن چپ و قدرتمند می شود.
ولی این عکس العمل انجمن اسلامی برای چیست؟ مدتی ست که بحث تشکل مستقل و سراسری دانشجویی در میان دانشجویان و فعالینش به طور جدی مطرح شده است. این تشکل می تواند آلترناتیو رادیکال و اجتماعی ای باشد که صف قدرتمندی از دانشجویان را در برابر تعرضات حکومتی از هر نوعش بسیج می کند و بنا به خصلت اجتماعی اش هیچ توهمی به قانونمداری و اصلاحات و غیره ندارد، چپ و رادیکالیسم را در خود می پرورد ودر دانشگاه قوی می کند.انجمن اسلامی فکر می کند می تواند با این بیانیه اعتراضات دانشجویی را مصادره کند و چون تنها آلترناتیو تشکل رسمی دانشجویی سراسری ست می تواند از عهده این کار برآید و به خصوص به این شکل مانعی برای ایجاد تشکل سراسری و مستقل دانشجویی ایجاد کند.
در این میان تکلیف فعالین چپ دانشجویی چیست ؟ این سوال را باید با بررسی جایگاه مبارزات و اعتراضات اجتماعی و رهبری آنها پاسخ داد. مبارزه اجتماعی که این بیانیه بخشی از آن است، مبارزه میان جنبش های اجتماعی و گرایشات آنها است که با بیانیه تعیین تکلیف نمی شود! نمی توان مبارزات اجتماعی را با یک بیانیه و ترشرویی مصادره کرد یا اثری رویشان گذاشت. تعیین تکلیف رهبری اعتراضات را با دعواهای شخصی نباید اشتباه گرفت. رهبری اعتراضات با اتخاذ سیاست درست و در عرصه عمل به دست می آید. به همین دلیل فعالین چپ و سوسیالیست باید هرچه تعرضی تر در میدان مبارزه باقی بمانند. نباید اجازه داد رابطه بدنه دانشجویی با آلترناتیو چپ حتی یکذره هم تضعیف شود. برعکس باید حرکات اخیر انجمن های اسلامی را بعنوان همکاری آشکار با همان "تمامیت خواهان" افشاء کرد. نباید اجازه داد اعتراضات بدنه دانشجویی که اساسا مطالبات چپ و رادیکال دارد بدون شعار و جهت چپ و پلاکادرهای سرخ بماند تا مگر انجمن های اسلامی و سیاست های مرده اصلاحات به جیب خود بریزند. فعالین چپ اساسا باید با طرح صحیح مسائل اجتماعی و دادن رادیکال ترین پاسخ به آن سعی کنند که توده وسیع دانشجو را به میدان بیاورند. امروزه هر اعتراض به وضع موجود و مبارزه اجتماعی برای بهبود آن اساسا خصلت چپ و رادیکال دارد و رهبری چپ و رادیکالی را طلب می کند در نتیجه فعالین چپ و سوسیالیست هر اعتراضی را باید مال خود و متعلق به جریان خود بدانند و مانند رهبر آن عمل کنند. باید هر مساله را موضوعی برای دخالتگری خود و بسط رابطه خود با توده دانشجو قلمداد کنند و فعالانه هر اعتراضی را دامن بزنند و سازمان دهند. باید از ابزارهای وسیع ارتباط جمعی بیش از پیش بهره گیرند. باید خود را بهتر و در سطح سراسری سازمان دهند. باید رابطه شان را با جنبش کارگری، معلمان، زنان تقویت کنند. باید جنبش خود را بین المللی ببینند و در سطح جهانی نیرو بسیج کنند. باید فعالانه برای یک 16 آذر سراسری و سوسیالیستی با تمام قوا آماده شوند.