نوید مینایی
روز دانشجوی امسال مشخصات ویژه ایی داشت که از خیلی جهات آن را از سال های گذشته متمایز می کرد. شعارهایش، گستردگی و سراسری بودنش و رادیکال بودنش. سال گذشته علاوه بر "آزادی و برابری" که پرچم ۱۶ آذر است، "سوسیالیسم یا بربریت" شعار برجسته این روز بود. امسال هم آزادی و برابری همچنان میدرخشید و سوسیالیسم یا بربریت و زنده باد سوسیالیسم در میان شعارها و بنر های دانشجویان دیده میشد. همچنین چند روز قبل از ۱۶ آذر ما در راهپیمایی دانشجویان اصفهان شعار جالب "آزادی برابری هویت انسانی" را شاهد بودیم که در واقع روایت ساده و زمینی کمونیسم کارگری از سوسیالیسم است . در این میان البته دوستان انشعابی از ما تلاش عجیبی دارد تا شعار "نه به جنگ" و "دانشگاه پادگان نیست" را به طور ویژه ایی برجسته کنند. درباره شعار نه به جنگ شما را به شماره ۲۲۹ این نشریه و همینطور به بخش "بربریت محتوم نیست " از "دنیا پس از ۱۱ سپتامبر"اثر منصور حکمت ارجاع می دهم و این جا فقط یک نقل قول از آن می آورم تا یاد آوری کنم نقد ما به این شعار چیست:
". جنبش مقاومت مردمى در برابر جنگ تروريستها فقط ميتواند حول پاسخهاى اثباتى براى معضلات سياسى و اقتصادى گرهى عصر ما و حول يک موضع فعال نه براى حفظ وضع موجود، بلکه براى تغيير وضع موجود، سازمان يابد. ما در قبال تمام معضلاتى که با اين رويدادها به جلوى چشم آمده، مساله شمال و جنوب، مساله فلسطين، مساله عراق، مساله اسلام سياسى، مساله افغانستان و ايران، مساله ميليتاريسم و قدر قدرتى آمريکا و ناتو در نظم نوين جهانى، مساله راسيسم، مساله قلعه اروپا و غيره دستور کار مستقل و پاسخهاى مستقل خود را داشته ايم. اين بايد به دستور کار و پاسخهاى جنبش مقاومت مردمى در برابر جنگ تروريستها تبديل بشود. اين فرق ماست با آرامش طلبان و پاسيفيستهايى که شکافها و تضادها و بى ثباتى دنياى قبل از ١١ سپتامبر را نميبينند يا به آن بى تفاوتند. اگر ما قبل از همه اين ماجراها دستورى براى تغيير جهان داشته ايم، مبناى يک موضعگيرى اصولى در شرايط حاضر نيز بايد دنبال کردن همان دستور کار در اين شرايط جديد باشد.... جنبش "انساندوستانه" و صلح طلبانه پاسخ شرايط امروز نيست."
یعنی شعار "نه به جنگ" که در همین رده شعار های پاسیفیستی است پاسخ ما به مسئله جنگ نیست و اصلا گزینه کمونیسم کارگری به مقوله جنگ تروریست ها نیست!
ولی شعار "دانشگاه پادگان نیست" این قدر ها هم وضعش خراب نیست. برعکس شعار "نه به جنگ " که در خود شعاری منفعلانه و در خدمت حفظ وضع موجود است، این شعار می تواند تا حدودی درست باشد و هست. ولی جایگاهش چیست؟ عملکردش در ۱۶ آذر و اعتراض دانشجویان (که برخی به آن "جنبش دانشجویی" میگویند) و در واقع انعکاس جنبش جامعه است چیست؟ و چرا بزرگ می شود؟ اصلا توجه کرده اید که ما همیشه "جنبش دانشجویی" را در گیومه می گذاریم؟!
می توان قبول کرد که تعدادی از دانشجویان در دانشگاه ها این شعار را به عنوان شعار محوری اعتراضشان در ۱۶ آذر انتخاب کرده باشند ولی برای احزاب سیاسی دفاع جانانه از این شعار معنا و مفهوم دیگری دارد. شعار "دانشگاه پادگان نیست" از این واقعیت نشات گرفته که نیروهای شبه نظامی کمیته انظباطی و حراست به حقوق صنفی ، سیاسی و اجتماعی دانشجویان حمله می کنند و آنان را سرکوب می کنند و جنبش دانشجویی امروز باید از این حقوق دفاع کند. طبعا همه میخواهیم نیروهای شبه نظامی و سرکوبگر از دانشگاه برچیده شوند. نوشته ها و اطلاعیه های سازمان جوانان کمونیست از سال ها قبل نشان دهنده این سیاست ما در دانشگاه هاست. ولی این کل خواست و شعار محوری ما برای روز دانشجو نیست. یکی از شعارها میتواند باشد. اما محوری کردن و برجسته کردن آن بی تردید عقب کشیدن اعتراض دانشجویی است که دارد برای سوسیالیسم و آزادی و برابری و علیه جمهوری اسلامی مبارزه میکند.
برای روشن شدن موضوع، اول به این می پردازم که چرا ما "جنبش دانشجویی" را در گیومه می گذاریم. جنیش دانشجویی در ایران اساسا از این جنبش در کشورهای غربی متفاوت است. وقتی می گوییم جنبش دانشجویی با توجه به معانی خاص "جنبش" و "دانشجویی" این معنی از آن بیرون می آید که جنبشی اساسا شامل دانشجویان معترض به وضعیت دانشجو و دانشگاه است. یعنی مثلا به سیستم ارزش گذاری تحصیلی یا مثلا خوابگاه ها و کلا مسائل دانشجویی و حد اکثر آزادی های آکادمیک و آزادی بیان در دانشگاه می پردازد. افق و آرمانش رسیدن به مطالبات "دانشجویی" ست. در حالی که "جنبش دانشحویی" در ایران در واقع بحشی از جنبش سرنگونی طلبانه مردم است که در دانشگاه ها پیش می رود. مطالباتش را نگاه کنید، راه حل هایش را نگاه کنید، شعار ها و آکسیون ها و تلاشش برای اتحاد با جنبش طبقه کارگر و جنبش آزادی زن را نگاه کنید. "سوسیالیسم یا بربریت" مطالبه ایی صرفا "دانشجویی" نیست، بلکه خواست جامعه است یا حداقل مرزهایش به دانشگاه نه تنها محدود نمی شود که اصلا از بیرون دانشگاه آمده، از جنبش کمونیسم کارگری در طبقه کارگر. "یک نژاد آن هم نژاد انسانی" به همچنین. شعارهایی از این دست که به شعار اصلی و محوری و هژمونیک "جنبش دانشجویی" تبدیل شده باشند زیادند.
ولی نگاهی به شعار "دانشگاه پادگان نیست" بیندازیم. در همان ابتدا ذکر کردم که فلسفه وجودی این شعار چیست؟ پایمال شدن "حقوق صنفی ، سیاسی و اجتماعی دانشجویان" خوب این به خودی خود درست است و نباید چنین باشد و باید در مقابلش ایستاد. ولی آیا باید این شعار محوری ۱۶ آذر ۸۶ باشد؟ روزی که نبرد چپ و راست در دانشگاه به اوج خود رسیده، نوچه های حجاریان به نام دانشجویان لیبرال و انجمن اسلامی ها با طرح های امنیتی می خواهند صفوف چپ را در دانشگاه مرعوب کنند و زیر ضرب ببرند، چپ از آنطرف در صدد قدرت نمایی و تثبیت هژمونی خود بر دانشگاه هاست و در صدد است به صورت مستقل خود را به توده دانشجو نشان بدهد و در معرض انتخاب بگذارد و این کار را با اعتماد به نفس هر چه تمام تر می خواهد بکند، با وجود دستگیری فعالین دانشجویی، بر برگزاری مراسم روز دانشجوی مستقل چپ تاکید می کند و راست و کل حکومت اسلامی را به مصاف می طلبد. ( البته اگر معتقد نباشیم که از روی اجبار، حرکتی آورانتوریستی، فرقه گرایانه و ایدئولوژیک بوده!!) همانطور که گفتم ۱۶ آذر ۸۶ یک نقطه عطف در جدال چپ و راست در دانشگاه بود و می باید با رادیکال ترین شعارهایی که خصلت اجتماعی "جنبش دانشجویی" را نشان می دهد نمایندگی شود.
اگر طبقه کارگر برای رهایی خود مجبور نبود کل جامعه را آزاد کند هیچ جذابیتی برای سایر جنبش های اجتماعی از جمله "جنبش دانشجویی" نداشت. اگر آزادی زندانی سیاسی و مبارزه علیه مجازات اعدام به نفع کل جنبش سرنگونی طلبانه و تلاشی برای گرفتن ابزار سرکوب از دست جمهوری اسلامی به نفع مردم نبود نمی شد این خواست ها را عمومی کرد. شعار "دانشگاه پادگان نیست" این ضعف را دارد که شعاری مربوط به وضعیت درون دانشگاه هاست درحالیکه اعتراضات دانشجویی سال هاست که از مرزهای دانشگاه ها فراتر رفته و برای کل جامعه راه حل ارائه می دهد. "سوسیالیسم یا بربریت" و نمونه های درخشانی که در بیاینه ۲۰ آذر ۸۴ دانشجویان موجود است. حالا با این همه پیشروی چپ در جامعه و دانشگاه تازه برخی با محوری کردن "دانشگاه پادگان نیست" میکوشند "جنبش دانشجویی" به درون مرزهای دانشگاه محدود کنند!؟
خوشبختانه این تلاش هم مثل تلاش برای محوری کردن شعار "نه به جنگ" شکست خورد. ما دیدیم که در اجتماع ۱۳ آذر شعار دانشجویان "مرگ بر دیکتاتور" بود. یعنی یک شعار سرنگونی طلبانه که بدرست از چهارچوبه دانشگاه فراتر میرود. حال آنکه "دانشگاه پادگان نیست" شعاری اساسا در چهارچوبه صنفی مبارزه دانشجویی است.
ولی شاید بگویید، خوب شعارهای صنفی و صرفا دانشجویی قدرت بسیج توده دانشجو را دارد، دانشجو با شعارهای چپ و سوسیالیستی به صحنه نمی آید. توده دانشجو چرا باید خود را سوسیالیست بداند تا وقتی که هنوز دانشگاه پادگان است؟ خوب اگر کسی فکر کند که چپ ضعیف و شکست خورده است و سوسیالیسم مردم را اساسا رم می دهد و پیشروی چپ در جامعه و دانشگاه را نبیند، حق دارد چنین فکر کند. منظورم اینست که دوستان انشعابی از ما احتمالا با همین منطق خودشان را قانع میکنند! ولی اگر کسی یک نگاه گذرا به جامعه بیندازد و اعتراضات کارگران و معلمان و مبارزه هر روزه و تعطیل ناپذیرزنان و دانشجویان را که هر روز چپ تر و با شعارهای چپ و سرود انترناسیونال مشخص می شوند را ببیند و سعی در تقویت آنان داشته باشد، نمی تواند چنین فکر کند. چنین کسی می داند که اعتراضات اساسا خصلتی چپ دارند و می داند سوسیالیسم است که توانایی جذب توده ها را دارد.
شعار "دانشگاه پادگان نیست" نیست یک ایراد دیگر هم دارد. آدم یاد "دولت پادگانی" می افتد که اساسا نقد ۲ خردادی ها و تحکیمی وحدتی ها به دولت احمدی نژاد است . گویی تلاشی برای جذب تحکیم وحدتی ها در پس این شعار بوده است. ممکن است بگویید چه ایراد دارد. این برای کسی که فکر میکرده راست دست بالا دارد و چپ ضعیف است و غیره ایراد ندارد. اما برای کسی که میداند اعتراضات دانشجویی بسیار جلوتر و چپ تر از این حرفها است، جز به عقب کشیدن چپ دانشگاه چیز دیگری نیست. و تازه مقادیری زیادی هم توهم به تحکیم وحدت دارد. توهمی که آنها نسبت به چپ ندارند و دیدیم امسال چطور از پیش بازو در بازو برادران وزارت اطلاعات به تهدید و تلاش برای ارعاب چپ تدارک دیدند.
اما توضیح و توجیحاتی که دوستان انشعابی آورده اند شنیدنی ست. رحمان حسین زاده از رهبری حزب حکمتیست:" شعار "دانشگاه پادگان نیست" رو به كل جامعه دارد و خواهان آن است كه نیروی نظامی و انتظامی را از محل کار و زیست مردم برچینید، قلدری نظامی و زور اسلحه تان را پایان دهید". ایشان احتمالا بعد از اینکه دیدند مرزهای ۱۶ آذر بسیار فرا تر از شعار "دانشگاه پادگان نیست" ایشان رفته و کاملا چپ و سوسیالیستی بوده است تلاش می کند شعار فوق را به کل جامعه سرایت دهد. بازهم قابل قدردانی است. کاش می شد چنین توجیحی را پذیرفت ولی شعار کاملا گویا است. تازه مگر نمی شد شعاری داد یا ساخت که بدون کمک ایهام و ابهام و صنایع شاعری منظورش را فهمید؟ شعار که باید دقیق و گویا. و تازه کورش مدرسی از زبان دانشجویان خطاب به حکومت می گوید " دستگاه سرکوبتان را از دانشگاه بیرون ببرید، "دانشگاه پادگان نیست!" وقتی می گویند دانشگاه محل تحصیل است و علم اندوزی و در نتیجه دانشگاه پادگان نیست، دیگر فلسفه سرایت آن به کل جامعه چیست؟
تازه گیرم منظور رحمان حسین زاده را هم قبول کنیم. آیا نقد مردمی که حکم به رفتن کل جمهوری اسلامی داده اند پادگانی بودن حکومت است؟ نه! همانطور که گفتم "دولت پادگانی" نقد ۲ خرداد به دولت نهم است و نه نقد مردم به جمهوری اسلامی. برخلاف رحمان حسین زاده مردم از جهوری اسلامی انتظار ندارند خود را اصلاح کند و نیروهای نظامیش را از جامعه جمع کند و بهر حال این برایشان کافی نیست، به همین خاطر در صدد سرنگونیش هستند. البه فشارشان را بر آن می گذارند تا سرکوب را کاهش دهند ولی نقد محوری به حکومت از سوی مردم "دولت پادگانی" نیست که بخواهد شعار محوری یکی از مهم ترین روزهای اعتراضی شان باشد.
دفاع درخشان دیگری از شعار فوق را در اطلاعیه مشترک فراخوان برای آکسیون ۲۸ دسامبر حزب اتحاد کمونیسم کارگری و حزب حکمتیسم واحد آمریکا می بینیم: "تنها " جرم " این دانشجویان دفاعشان از مدنیت جامعه٬ ضدیتشان با جنگ و اعتراض به تبدیل دانشگاه به پادگان بود". این دیگر همه چیز را خیلی روشن بر ملا میکند. چه کسی را در ایران به جرم ضدیت با جنگ می گیرند؟ جمهوری اسلامی خودش هر روز دارد در داخل و خارج کشور تبلیغ میکند که مظلوم و مورد حمله استکبار جهانی ست!. دفاع از مدنیت جامعه اما شعار دهان پرکنی ست. کدام مدنیت؟ مدنیت اسلامی؟ مدنیت دوم خرداد؟ مدنیت سوسیالیستی؟ تازه جمهوری اسلامی هم خودش را مدافع جامعه مدنی ست، هر دو جناحش. ۲ خرداد که اصلا خودش را با جامعه مدنی تعریف می کند، جناح خامنه ایی هم مشکلی با مدنیت ندارد زیرا می داند همین "مدنیت" و "جامعه مدنی" است (در مقابل جامعه انسانی ما کمونیست ها) که متضمن گردش سرمایه و سود و کار مزدی و مالکیت است. پس این دو شعار اساسا مضمون ضد حکومتی ندارند که کسی را به خاطرشان دستگیر کنند. می ماند شعار "دانشگاه ..." که انهم بالاتر نشان دادم ایرادش کجاست و اساسا نقد محوری دو خردادیها به دولت احمدی نژاد است. "ضدیت با جنگ " و "دفاع از مدنیت " در ایران یک شعار پاسیفیستی و انفعال طلبانه و در بهترین حالت سرکار گذاشتن دانشگاه و جامعه ست! چون جامعه برای مقابله با جنگ و برای برقرار مدنیت خود باید مبارزه با جمهوری اسلامی و برقراری سوسیالیسم را در اولویت خود و شعاری های اصلی اش قرار دهد. دفاع احزاب یاد شده از این دو شعار برمی گردد به موضع گیری شان در قبال جنگ و جنبش سرنگونی و ماهیت اعتراضات مردم در ایران که بررسی آن از حوصله این مطلب خارج است.
البته خوشبحتانه هیچ کدام از این شعارها در ۱۶ آذر امسال شعار اصلی نشد و نمی توانست باشد، چرا که جامعه و بالطبع دانشگاه مدت هاست از این مرحله گذشته اند، چوب دستی ها را سال ها پیش به کناری پرتاب کرده اند و خواست مشخص سرنگونی با مطالبات چپ و سوسیالیستی را در مقابل خود گذاشته اند. و اگر این شعارها محور ۱۶ آذر امسال بودند حزب حکمتیست یادش نمی افتاد چپ به وسعت جامعه خود نمایی می کند و همچنان با وجود اعتراضات کارگری و غیره اصرار می کرد "چپ شکست خورده و کارگران دستشان به کلاهشان است و ..." ولی چنین نشد.در واقع ۱۶ آذر امسال علاوه بر پیشروی های بزرگ برای چپ این دستاورد را هم داشت که خوشبختانه یکی از مدعیان سوگوار و شکست خورده کمونیسم کارگری را کمی تا قسمتی امیدوار کرد و به صف چپ و سوسیالیسم کمی هل داد. امیدوارم همچنان ادامه یاید.
". جنبش مقاومت مردمى در برابر جنگ تروريستها فقط ميتواند حول پاسخهاى اثباتى براى معضلات سياسى و اقتصادى گرهى عصر ما و حول يک موضع فعال نه براى حفظ وضع موجود، بلکه براى تغيير وضع موجود، سازمان يابد. ما در قبال تمام معضلاتى که با اين رويدادها به جلوى چشم آمده، مساله شمال و جنوب، مساله فلسطين، مساله عراق، مساله اسلام سياسى، مساله افغانستان و ايران، مساله ميليتاريسم و قدر قدرتى آمريکا و ناتو در نظم نوين جهانى، مساله راسيسم، مساله قلعه اروپا و غيره دستور کار مستقل و پاسخهاى مستقل خود را داشته ايم. اين بايد به دستور کار و پاسخهاى جنبش مقاومت مردمى در برابر جنگ تروريستها تبديل بشود. اين فرق ماست با آرامش طلبان و پاسيفيستهايى که شکافها و تضادها و بى ثباتى دنياى قبل از ١١ سپتامبر را نميبينند يا به آن بى تفاوتند. اگر ما قبل از همه اين ماجراها دستورى براى تغيير جهان داشته ايم، مبناى يک موضعگيرى اصولى در شرايط حاضر نيز بايد دنبال کردن همان دستور کار در اين شرايط جديد باشد.... جنبش "انساندوستانه" و صلح طلبانه پاسخ شرايط امروز نيست."
یعنی شعار "نه به جنگ" که در همین رده شعار های پاسیفیستی است پاسخ ما به مسئله جنگ نیست و اصلا گزینه کمونیسم کارگری به مقوله جنگ تروریست ها نیست!
ولی شعار "دانشگاه پادگان نیست" این قدر ها هم وضعش خراب نیست. برعکس شعار "نه به جنگ " که در خود شعاری منفعلانه و در خدمت حفظ وضع موجود است، این شعار می تواند تا حدودی درست باشد و هست. ولی جایگاهش چیست؟ عملکردش در ۱۶ آذر و اعتراض دانشجویان (که برخی به آن "جنبش دانشجویی" میگویند) و در واقع انعکاس جنبش جامعه است چیست؟ و چرا بزرگ می شود؟ اصلا توجه کرده اید که ما همیشه "جنبش دانشجویی" را در گیومه می گذاریم؟!
می توان قبول کرد که تعدادی از دانشجویان در دانشگاه ها این شعار را به عنوان شعار محوری اعتراضشان در ۱۶ آذر انتخاب کرده باشند ولی برای احزاب سیاسی دفاع جانانه از این شعار معنا و مفهوم دیگری دارد. شعار "دانشگاه پادگان نیست" از این واقعیت نشات گرفته که نیروهای شبه نظامی کمیته انظباطی و حراست به حقوق صنفی ، سیاسی و اجتماعی دانشجویان حمله می کنند و آنان را سرکوب می کنند و جنبش دانشجویی امروز باید از این حقوق دفاع کند. طبعا همه میخواهیم نیروهای شبه نظامی و سرکوبگر از دانشگاه برچیده شوند. نوشته ها و اطلاعیه های سازمان جوانان کمونیست از سال ها قبل نشان دهنده این سیاست ما در دانشگاه هاست. ولی این کل خواست و شعار محوری ما برای روز دانشجو نیست. یکی از شعارها میتواند باشد. اما محوری کردن و برجسته کردن آن بی تردید عقب کشیدن اعتراض دانشجویی است که دارد برای سوسیالیسم و آزادی و برابری و علیه جمهوری اسلامی مبارزه میکند.
برای روشن شدن موضوع، اول به این می پردازم که چرا ما "جنبش دانشجویی" را در گیومه می گذاریم. جنیش دانشجویی در ایران اساسا از این جنبش در کشورهای غربی متفاوت است. وقتی می گوییم جنبش دانشجویی با توجه به معانی خاص "جنبش" و "دانشجویی" این معنی از آن بیرون می آید که جنبشی اساسا شامل دانشجویان معترض به وضعیت دانشجو و دانشگاه است. یعنی مثلا به سیستم ارزش گذاری تحصیلی یا مثلا خوابگاه ها و کلا مسائل دانشجویی و حد اکثر آزادی های آکادمیک و آزادی بیان در دانشگاه می پردازد. افق و آرمانش رسیدن به مطالبات "دانشجویی" ست. در حالی که "جنبش دانشحویی" در ایران در واقع بحشی از جنبش سرنگونی طلبانه مردم است که در دانشگاه ها پیش می رود. مطالباتش را نگاه کنید، راه حل هایش را نگاه کنید، شعار ها و آکسیون ها و تلاشش برای اتحاد با جنبش طبقه کارگر و جنبش آزادی زن را نگاه کنید. "سوسیالیسم یا بربریت" مطالبه ایی صرفا "دانشجویی" نیست، بلکه خواست جامعه است یا حداقل مرزهایش به دانشگاه نه تنها محدود نمی شود که اصلا از بیرون دانشگاه آمده، از جنبش کمونیسم کارگری در طبقه کارگر. "یک نژاد آن هم نژاد انسانی" به همچنین. شعارهایی از این دست که به شعار اصلی و محوری و هژمونیک "جنبش دانشجویی" تبدیل شده باشند زیادند.
ولی نگاهی به شعار "دانشگاه پادگان نیست" بیندازیم. در همان ابتدا ذکر کردم که فلسفه وجودی این شعار چیست؟ پایمال شدن "حقوق صنفی ، سیاسی و اجتماعی دانشجویان" خوب این به خودی خود درست است و نباید چنین باشد و باید در مقابلش ایستاد. ولی آیا باید این شعار محوری ۱۶ آذر ۸۶ باشد؟ روزی که نبرد چپ و راست در دانشگاه به اوج خود رسیده، نوچه های حجاریان به نام دانشجویان لیبرال و انجمن اسلامی ها با طرح های امنیتی می خواهند صفوف چپ را در دانشگاه مرعوب کنند و زیر ضرب ببرند، چپ از آنطرف در صدد قدرت نمایی و تثبیت هژمونی خود بر دانشگاه هاست و در صدد است به صورت مستقل خود را به توده دانشجو نشان بدهد و در معرض انتخاب بگذارد و این کار را با اعتماد به نفس هر چه تمام تر می خواهد بکند، با وجود دستگیری فعالین دانشجویی، بر برگزاری مراسم روز دانشجوی مستقل چپ تاکید می کند و راست و کل حکومت اسلامی را به مصاف می طلبد. ( البته اگر معتقد نباشیم که از روی اجبار، حرکتی آورانتوریستی، فرقه گرایانه و ایدئولوژیک بوده!!) همانطور که گفتم ۱۶ آذر ۸۶ یک نقطه عطف در جدال چپ و راست در دانشگاه بود و می باید با رادیکال ترین شعارهایی که خصلت اجتماعی "جنبش دانشجویی" را نشان می دهد نمایندگی شود.
اگر طبقه کارگر برای رهایی خود مجبور نبود کل جامعه را آزاد کند هیچ جذابیتی برای سایر جنبش های اجتماعی از جمله "جنبش دانشجویی" نداشت. اگر آزادی زندانی سیاسی و مبارزه علیه مجازات اعدام به نفع کل جنبش سرنگونی طلبانه و تلاشی برای گرفتن ابزار سرکوب از دست جمهوری اسلامی به نفع مردم نبود نمی شد این خواست ها را عمومی کرد. شعار "دانشگاه پادگان نیست" این ضعف را دارد که شعاری مربوط به وضعیت درون دانشگاه هاست درحالیکه اعتراضات دانشجویی سال هاست که از مرزهای دانشگاه ها فراتر رفته و برای کل جامعه راه حل ارائه می دهد. "سوسیالیسم یا بربریت" و نمونه های درخشانی که در بیاینه ۲۰ آذر ۸۴ دانشجویان موجود است. حالا با این همه پیشروی چپ در جامعه و دانشگاه تازه برخی با محوری کردن "دانشگاه پادگان نیست" میکوشند "جنبش دانشجویی" به درون مرزهای دانشگاه محدود کنند!؟
خوشبختانه این تلاش هم مثل تلاش برای محوری کردن شعار "نه به جنگ" شکست خورد. ما دیدیم که در اجتماع ۱۳ آذر شعار دانشجویان "مرگ بر دیکتاتور" بود. یعنی یک شعار سرنگونی طلبانه که بدرست از چهارچوبه دانشگاه فراتر میرود. حال آنکه "دانشگاه پادگان نیست" شعاری اساسا در چهارچوبه صنفی مبارزه دانشجویی است.
ولی شاید بگویید، خوب شعارهای صنفی و صرفا دانشجویی قدرت بسیج توده دانشجو را دارد، دانشجو با شعارهای چپ و سوسیالیستی به صحنه نمی آید. توده دانشجو چرا باید خود را سوسیالیست بداند تا وقتی که هنوز دانشگاه پادگان است؟ خوب اگر کسی فکر کند که چپ ضعیف و شکست خورده است و سوسیالیسم مردم را اساسا رم می دهد و پیشروی چپ در جامعه و دانشگاه را نبیند، حق دارد چنین فکر کند. منظورم اینست که دوستان انشعابی از ما احتمالا با همین منطق خودشان را قانع میکنند! ولی اگر کسی یک نگاه گذرا به جامعه بیندازد و اعتراضات کارگران و معلمان و مبارزه هر روزه و تعطیل ناپذیرزنان و دانشجویان را که هر روز چپ تر و با شعارهای چپ و سرود انترناسیونال مشخص می شوند را ببیند و سعی در تقویت آنان داشته باشد، نمی تواند چنین فکر کند. چنین کسی می داند که اعتراضات اساسا خصلتی چپ دارند و می داند سوسیالیسم است که توانایی جذب توده ها را دارد.
شعار "دانشگاه پادگان نیست" نیست یک ایراد دیگر هم دارد. آدم یاد "دولت پادگانی" می افتد که اساسا نقد ۲ خردادی ها و تحکیمی وحدتی ها به دولت احمدی نژاد است . گویی تلاشی برای جذب تحکیم وحدتی ها در پس این شعار بوده است. ممکن است بگویید چه ایراد دارد. این برای کسی که فکر میکرده راست دست بالا دارد و چپ ضعیف است و غیره ایراد ندارد. اما برای کسی که میداند اعتراضات دانشجویی بسیار جلوتر و چپ تر از این حرفها است، جز به عقب کشیدن چپ دانشگاه چیز دیگری نیست. و تازه مقادیری زیادی هم توهم به تحکیم وحدت دارد. توهمی که آنها نسبت به چپ ندارند و دیدیم امسال چطور از پیش بازو در بازو برادران وزارت اطلاعات به تهدید و تلاش برای ارعاب چپ تدارک دیدند.
اما توضیح و توجیحاتی که دوستان انشعابی آورده اند شنیدنی ست. رحمان حسین زاده از رهبری حزب حکمتیست:" شعار "دانشگاه پادگان نیست" رو به كل جامعه دارد و خواهان آن است كه نیروی نظامی و انتظامی را از محل کار و زیست مردم برچینید، قلدری نظامی و زور اسلحه تان را پایان دهید". ایشان احتمالا بعد از اینکه دیدند مرزهای ۱۶ آذر بسیار فرا تر از شعار "دانشگاه پادگان نیست" ایشان رفته و کاملا چپ و سوسیالیستی بوده است تلاش می کند شعار فوق را به کل جامعه سرایت دهد. بازهم قابل قدردانی است. کاش می شد چنین توجیحی را پذیرفت ولی شعار کاملا گویا است. تازه مگر نمی شد شعاری داد یا ساخت که بدون کمک ایهام و ابهام و صنایع شاعری منظورش را فهمید؟ شعار که باید دقیق و گویا. و تازه کورش مدرسی از زبان دانشجویان خطاب به حکومت می گوید " دستگاه سرکوبتان را از دانشگاه بیرون ببرید، "دانشگاه پادگان نیست!" وقتی می گویند دانشگاه محل تحصیل است و علم اندوزی و در نتیجه دانشگاه پادگان نیست، دیگر فلسفه سرایت آن به کل جامعه چیست؟
تازه گیرم منظور رحمان حسین زاده را هم قبول کنیم. آیا نقد مردمی که حکم به رفتن کل جمهوری اسلامی داده اند پادگانی بودن حکومت است؟ نه! همانطور که گفتم "دولت پادگانی" نقد ۲ خرداد به دولت نهم است و نه نقد مردم به جمهوری اسلامی. برخلاف رحمان حسین زاده مردم از جهوری اسلامی انتظار ندارند خود را اصلاح کند و نیروهای نظامیش را از جامعه جمع کند و بهر حال این برایشان کافی نیست، به همین خاطر در صدد سرنگونیش هستند. البه فشارشان را بر آن می گذارند تا سرکوب را کاهش دهند ولی نقد محوری به حکومت از سوی مردم "دولت پادگانی" نیست که بخواهد شعار محوری یکی از مهم ترین روزهای اعتراضی شان باشد.
دفاع درخشان دیگری از شعار فوق را در اطلاعیه مشترک فراخوان برای آکسیون ۲۸ دسامبر حزب اتحاد کمونیسم کارگری و حزب حکمتیسم واحد آمریکا می بینیم: "تنها " جرم " این دانشجویان دفاعشان از مدنیت جامعه٬ ضدیتشان با جنگ و اعتراض به تبدیل دانشگاه به پادگان بود". این دیگر همه چیز را خیلی روشن بر ملا میکند. چه کسی را در ایران به جرم ضدیت با جنگ می گیرند؟ جمهوری اسلامی خودش هر روز دارد در داخل و خارج کشور تبلیغ میکند که مظلوم و مورد حمله استکبار جهانی ست!. دفاع از مدنیت جامعه اما شعار دهان پرکنی ست. کدام مدنیت؟ مدنیت اسلامی؟ مدنیت دوم خرداد؟ مدنیت سوسیالیستی؟ تازه جمهوری اسلامی هم خودش را مدافع جامعه مدنی ست، هر دو جناحش. ۲ خرداد که اصلا خودش را با جامعه مدنی تعریف می کند، جناح خامنه ایی هم مشکلی با مدنیت ندارد زیرا می داند همین "مدنیت" و "جامعه مدنی" است (در مقابل جامعه انسانی ما کمونیست ها) که متضمن گردش سرمایه و سود و کار مزدی و مالکیت است. پس این دو شعار اساسا مضمون ضد حکومتی ندارند که کسی را به خاطرشان دستگیر کنند. می ماند شعار "دانشگاه ..." که انهم بالاتر نشان دادم ایرادش کجاست و اساسا نقد محوری دو خردادیها به دولت احمدی نژاد است. "ضدیت با جنگ " و "دفاع از مدنیت " در ایران یک شعار پاسیفیستی و انفعال طلبانه و در بهترین حالت سرکار گذاشتن دانشگاه و جامعه ست! چون جامعه برای مقابله با جنگ و برای برقرار مدنیت خود باید مبارزه با جمهوری اسلامی و برقراری سوسیالیسم را در اولویت خود و شعاری های اصلی اش قرار دهد. دفاع احزاب یاد شده از این دو شعار برمی گردد به موضع گیری شان در قبال جنگ و جنبش سرنگونی و ماهیت اعتراضات مردم در ایران که بررسی آن از حوصله این مطلب خارج است.
البته خوشبحتانه هیچ کدام از این شعارها در ۱۶ آذر امسال شعار اصلی نشد و نمی توانست باشد، چرا که جامعه و بالطبع دانشگاه مدت هاست از این مرحله گذشته اند، چوب دستی ها را سال ها پیش به کناری پرتاب کرده اند و خواست مشخص سرنگونی با مطالبات چپ و سوسیالیستی را در مقابل خود گذاشته اند. و اگر این شعارها محور ۱۶ آذر امسال بودند حزب حکمتیست یادش نمی افتاد چپ به وسعت جامعه خود نمایی می کند و همچنان با وجود اعتراضات کارگری و غیره اصرار می کرد "چپ شکست خورده و کارگران دستشان به کلاهشان است و ..." ولی چنین نشد.در واقع ۱۶ آذر امسال علاوه بر پیشروی های بزرگ برای چپ این دستاورد را هم داشت که خوشبختانه یکی از مدعیان سوگوار و شکست خورده کمونیسم کارگری را کمی تا قسمتی امیدوار کرد و به صف چپ و سوسیالیسم کمی هل داد. امیدوارم همچنان ادامه یاید.